عجب شبی بود.
خدا رو شکر تموم شد..
و این خیالش تموم شدنی نیست...
چه جوری تموم شه وقتی ریشش تمام وجودمو گرفته!
اما باید به این ریشه تیشه زد زیرا که ثمری نخواهد داد...
----
موج سبکبال من
بی خبر از حال من
پای تو در بند نیست
بر سر دوشت چو من کوه دماوند نیست
هستم اگر میروم خوشتر از این پند نیست
بسته به زنجیر را لیک خوشایند نیست !!
؛فریدون مشیری؛
سلام دوست من وبلاگت خیلی جالبه بهت تبریک میگم خوشحال میشم به من سربزنی منتظر حضور گرمت هستم...
سلام دوست عزیز
]
این وبلاگ منه،تازه استارت خورده،خوشحال میشم سر بزنی و همدیگرو لینک کنیم...
اگه امکان داره من رو با اسم My Design لینک کنید،ممنون.
شما هم اسم مورد نظرتون رو برای لینک بگید
[تو نظرات وبلاگم منتظرتم
MyDesign.blogsky.com
قشنگ بود شعر مشیری :)
ولی زنجیر رو فراموش کن ! ... که هر قفل کهنه را با دست های روشن "تو" می توان گشود !