تقریبا یه هفته پیش بود که دنبال کتاب بودم،کتابی درمورد شناخت خود و حق!
بعد از قرآن به کتابای جالبی برخوردم!
یکی از اون کتابا کتاب کیمیای سعادت غزالی بود!
"... بدان که کلید معرفت خدای تعالی، معرفت نفس خویش است و برای این گفته اند: (من عرف نفسه فقد عرف ربه) و در جمله، هیچ چیز به تو نزدیکتر از تو نیست: چون خود را نشناسی، دیگری را چون شناسی؟ و همانا گویی:( من خویشتن را شناسم) و غلط می کنی، که چنین شناختن، کلید معرفت حق را نشاید، که ستوران از خویش، همین شناسند که تو از خویشتن: این سرو و روی و دست و پای و گوشت و پوست ظاهر بیش نشناسی، و از باطن خود، اینقدر شناسی که چون گرسنه باشی، نان خوری، و چون خشمت آید در کسی افتی و چون شهوت، غلبه کند، قصد نکاح کنی، و همه ستوران، اندر این با تو برابرند. ...."
پس تو را حقیقت خود طلب باید کرد تا خود تو چه چیزی و از کجا آمده ای و کجا خواهی رفت و اندر این منزلگاه، به چه کار آمده ای و تو را از بهر چه آورده اند و سعادت تو چیست؟ و در چیست؟ و شقاوت تو چیست و در چیست؟
به نظرم حتما باید بخونمش!
----
بعدا لینک دانلودشو میذارم!
بدجوری داغونم و خسته!
حتی دو ماه هم نتونستم دووم بیارم ،
چه برسه به دوسال!
نه! نه! من باید بتونم!
می دونم که هستی!!
----
دوست،اما کدوم دوست؟!
بهم گفت شعرها بی معنی نیستن..!
فکر میکنه از شعرو احساس بی بهره ام....!؟
شاید باشم!!!شاید اون قدرها از ذوق و فهم ادبی بهره نبرده باشم
اما حداقل این دوساله که همه چیز برام شده ادبیات ، شعر ...!
اگه می دونست...!
کجایی ویس...!
راست می گفتی ویس!
سخنان به ظاهر شیرین..درونش آهنین ،بیرونش زرین!
باید بهش می گفتم:
تو که از شعر و احساس سرشاری ..
نمی دونی والاترین احساسات بیان کردنی نیستند و اساسا عاشقان حقیقی خاموشند!؟
اما نه..
خودم چقدر عاشق بودم..؟!عاشق واقعی!
---------
خوندن منظومه ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی را
اکیدا به عاشقان و معشوقان توصیه می کنم !
به نام دوست که هر چه دارم ازوست!
شروع شد!
بی مقدمه!
دل خوشی نیست!
باز هم خدا رو شکر که او هست!
تنها دلیل این ساخت وبلاگ:
"بی همگان بسر شود بی تو بسر نمی شود**داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی شود..."
من..*او* ..تو