ای مردم ! وفا همراه راستی است ، که سپری محکم تر و نگهدارنده تر از آن سراغ ندارم. آن کس که از بازگشت خود به قیامت آگاه باشد خیانت و نیرنگ ندارد. اما امروز در محیط و زمانه ای زندگی می کنیم که بیشتر مردم حیله و نیرنگ را زیرکی می پندارند ، و افراد جاهل آنان را اهل تدبیر می خوانند . چگونه فکر می کنند؟ خدا بکشد آنها را ! چه بسا شخصی تمام پیش آمد های آینده را می داند و راه های مکر و حیله را می شناسد ولی امر و نهی پروردگار مانع اوست ، و با اینکه قدرت انجام آن را دارد آن را به روشنی رها می سازد ، اما آن کس که از گناه و مخالفت با دین پروا ندارد از فرصت ها برای نیرنگ بازی ، استفاده می کند.
پیش از مرگش اى مردم! هر کس مرگى را که از آن گریزان است- به هنگام فرار- خواهد دید.
دوران زندگى انسان، میدان رانده شدن اوست در جهان، و گریختن از مرگ،
رسیدن است بدان.
چند که روزگار را از این سو بدان سو راندم، و به خاطر دانستن این راز پوشیده اش کاواندم، خدا نخواست، جز آنکه آن را بپوشاند، هیهات که این علمى است نهفته - که هیچکس آن را نداند-
اما وصیت من: خدا! چیزى را شریک او میارید و محمد (ص) ! سنت او را ضایع مگذارید!
این دو ستون را بر پا بدارید و این دو چراغ را افروخته نگهدارید، و نکوهشى بر شما نیست مادام که پراکنده نیستید و پایدارید.
هر کس به اندازه توان خود بکوشد، و بر نادانان آسان گیرد و مخروشد، که پروردگارتان مهربان است و دینتان راست، و امام شما داناست. من دیروز یار شما بودم و امروز براى شما مایه پند و
اعتبار، و فردا از شما جدا و به کنار. خدا مرا و شما را بیامرزد.
اگر پاى در این لغزشگاه بر جاى ماند که هیچ، و اگر بلغزد- و مرگ در رسد، شیوه روزگار است و روزگار ناپایدار است-. ما در سایه شاخساران و وزشگاه بادهاى وزان و زیر سایه ابرهاى گران
به سر بردیم که توده هاى آن در فضا نابود گردید و نشانه هاى آن در زمین ناپدید، و من براى شما همسایه اى بودم، که چند روزى تنم مجاورتان گردید،و به زودى از من کالبدى خالى خواهید دید. آرام پس آنکه در جنبش بود، و خاموش، از آن پس که گفتگو مى نمود.
پس پند دهد شما را آرمیدن من، و از گردش افتادن دیدگانم، و بى جنبش ماندن پاها و دستانم، که این براى پندپذیران بهتر است از گفتار رسا، و سخن شنیدنى و شیوا.
شما را بدرود مى گویم، بدرود کسى که آماده دیدار است- و دیدارش باپروردگار است-.
فردا که جاى من خالى ماند، و دیگرى بر آن نشست، راز درونم را خواهید دانست و اینکه چه کسى را دادید از دست.
tebyan.net
خطبه 145 در بی اعتباری دنیا:
1 -دنیا شناسى
اى مردم شما در این دنیا هدف تیره اى مرگ هستید، که در هر جرعه اى، اندوهى گلوگیر، و در هر لقمه اى استخوان شکسته اى قرار دارد، در دنیا به نعمتى نمى رسید جز با از دست دادن نعمتى دیگر، و روزى از عمر سالخورده اى نمى گذرد مگر به ویرانى یک روز از مهلتى که دارد ، و بر خوردنى او چیزى افزوده نمى شود مگر به نابود شدن روزى تعیین شده، و اثرى از او زنده نمى شود مگر به نابودى اثر دیگر، و چیزى براى او تازه و نو نمى شود مگر به کهنه شدن چیز دیگر، و چیز جدیدى از او نمى روید مگر به درو شدن چیزى دیگر، ریشه هایى رفتند که ما شاخه هاى آن مى باشیم، چگونه شاخه ها بدون ریشه ها برقرار مى مانند .
2 -نکوهش از بدعتها
هیچ بدعتى در دین ایجاد نمى شود مگر آن که سنّتى ترک گردد، پس از بدعتها بپرهیزید، و با راه راست و جادّه آشکار حق باشید، نیکوترین کارها سنّتى است که سالیانى بر آن گذشته و درستى آن ثابت شده باشد، و بدترین کارها آنچه که تازه پیدا شده و آینده آن روشن نیست.