دوست!

بی دوست نشاید زنده بودن!

دوست!

بی دوست نشاید زنده بودن!

خطبه ۴۱ نهج البلاغه

ای مردم ! وفا همراه راستی است ، که سپری محکم تر و نگهدارنده تر از آن سراغ ندارم. آن کس که از بازگشت خود به قیامت آگاه باشد خیانت و نیرنگ ندارد. اما امروز در محیط و زمانه ای زندگی می کنیم که بیشتر مردم حیله و نیرنگ را زیرکی می پندارند ، و افراد جاهل آنان را اهل تدبیر می خوانند . چگونه فکر می کنند؟ خدا بکشد آنها را ! چه بسا شخصی تمام پیش آمد های آینده را می داند و راه های مکر و حیله را می شناسد ولی امر و نهی پروردگار مانع اوست ، و با اینکه قدرت انجام آن را دارد آن را به روشنی رها می سازد ، اما آن کس که از گناه و مخالفت با دین پروا ندارد از فرصت ها برای نیرنگ بازی ، استفاده می کند.

خطبه 149-پیش از وفاتش

پیش از مرگش اى مردم! هر کس مرگى را که از آن گریزان است- به هنگام فرار- خواهد دید. 

دوران زندگى انسان، میدان رانده شدن اوست در جهان، و گریختن از مرگ،  

رسیدن است بدان.  

چند که روزگار را از این سو بدان سو راندم، و به خاطر دانستن این راز پوشیده اش کاواندم، خدا نخواست، جز آنکه آن را بپوشاند، هیهات که این علمى است نهفته - که هیچکس آن را نداند-  

اما وصیت من: خدا! چیزى را شریک او میارید و محمد (ص) ! سنت او را ضایع مگذارید!  

این دو ستون را بر پا بدارید و این دو چراغ را افروخته نگهدارید، و نکوهشى بر شما نیست مادام که پراکنده نیستید و پایدارید.  

هر کس به اندازه توان خود بکوشد، و بر نادانان آسان گیرد و مخروشد، که پروردگارتان مهربان است و دینتان راست، و امام شما داناست. من دیروز یار شما بودم و امروز براى شما مایه پند و
اعتبار، و فردا از شما جدا و به کنار. خدا مرا و شما را بیامرزد.  

اگر پاى در این لغزشگاه بر جاى ماند که هیچ، و اگر بلغزد- و مرگ در رسد، شیوه روزگار است و روزگار ناپایدار است-. ما در سایه شاخساران و وزشگاه بادهاى وزان و زیر سایه ابرهاى گران
به سر بردیم که توده هاى آن در فضا نابود گردید و نشانه هاى آن در زمین ناپدید، و من براى شما همسایه اى بودم، که چند روزى تنم مجاورتان گردید،و به زودى از من کالبدى خالى خواهید دید. آرام پس آنکه در جنبش بود، و خاموش، از آن پس که گفتگو مى نمود.  

پس پند دهد شما را آرمیدن من، و از گردش افتادن دیدگانم، و بى جنبش ماندن پاها و دستانم، که این براى پندپذیران بهتر است از گفتار رسا، و سخن شنیدنى و شیوا.  

شما را بدرود مى گویم، بدرود کسى که آماده دیدار است- و دیدارش باپروردگار است-.  

فردا که جاى من خالى ماند، و دیگرى بر آن نشست، راز درونم را خواهید دانست و اینکه چه کسى را دادید از دست.  

tebyan.net

ممنون خدای من!!!

 خطبه 145 در بی اعتباری دنیا:

1 -دنیا شناسى
اى مردم شما در این دنیا هدف تیره اى مرگ هستید، که در هر جرعه ‏اى، اندوهى گلوگیر، و در هر لقمه‏ اى استخوان شکسته ‏اى قرار دارد، در دنیا به نعمتى نمى ‏رسید جز با از دست دادن نعمتى دیگر، و روزى از عمر سالخورده‏ اى نمى ‏گذرد مگر به ویرانى یک روز از مهلتى که دارد ، و بر خوردنى او چیزى افزوده نمى ‏شود مگر به نابود شدن روزى تعیین شده، و اثرى از او زنده نمى ‏شود مگر به نابودى اثر دیگر، و چیزى براى او تازه و نو نمى ‏شود مگر به کهنه شدن چیز دیگر، و چیز جدیدى از او نمى ‏روید مگر به درو شدن چیزى دیگر، ریشه‏ هایى رفتند که ما شاخه‏ هاى آن مى‏ باشیم، چگونه شاخه ‏ها بدون ریشه ‏ها برقرار مى ‏مانند .
2 -نکوهش از بدعت‏ها
هیچ بدعتى در دین ایجاد نمى ‏شود مگر آن که سنّتى ترک گردد، پس از بدعت‏ها بپرهیزید، و با راه راست و جادّه آشکار حق باشید، نیکوترین کارها سنّتى است که سالیانى بر آن گذشته و درستى آن ثابت شده باشد، و بدترین کارها آنچه که تازه پیدا شده و آینده آن روشن نیست.