نه مثه اینکه زندگی منو به مبارزه طلبیده
باشه
می جنگم
این بار درست می جنگم
سلاحمو به علم روز مجهز می کنم
می جنگم
می جنگم
و پیروز میشم!
البته تو می دونی تنها اگه تو بخوای ,میشه!
-----
خدایا نمی دونم چی در موردم فکر کرد
اما تو که بهتر می دونی من دیشب چه حالی داشتم.........!
عجب شبی بود.
خدا رو شکر تموم شد..
و این خیالش تموم شدنی نیست...
چه جوری تموم شه وقتی ریشش تمام وجودمو گرفته!
اما باید به این ریشه تیشه زد زیرا که ثمری نخواهد داد...
----
موج سبکبال من
بی خبر از حال من
پای تو در بند نیست
بر سر دوشت چو من کوه دماوند نیست
هستم اگر میروم خوشتر از این پند نیست
بسته به زنجیر را لیک خوشایند نیست !!
؛فریدون مشیری؛
شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد | تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد | |
عجبست اگر توانم که سفر کنم ز دستت | به کجا رود کبوتر که اسیر باز باشد؟ | |
ز محبتت نخواهم که نظر کنم به رویت | که محب صادق آنست که پاکباز باشد | |
به کرشمهی عنایت نگهی به سوی ما کن | که دعای دردمندان ز سر نیاز باشد | |
سخنی که نیست طاقت که ز خویشتن بپوشم | به کدام دوست گویم که محل راز باشد؟ | |
چه نماز باشد آن را که تو در خیال باشی؟ | تو صنم نمیگذاری که مرا نماز باشد | |
نه چنین حساب کردم چو تو دوست میگرفتم | که ثنا و حمد گوییم و جفا و ناز باشد | |
دگرش چو بازبینی غم دل مگوی سعدی | که شب وصال کوتاه و سخن دراز باشد | |
قدمی که برگرفتی به وفا و عهد یاران | اگر از بلا بترسی قدم مجاز باشد |
...حسرت تمام کاش هایم در دلم مانده
اما راه بازگشتی نیست
می ترسم
و تو تنها
درد ِ این خســـــــــــــته ی دلشکسته را می دانی ...
محتاج نوازشم
محتاج گفتن دوستت دارمی
به بهترین دوستم!
محتاجم به تو
محتاجم به عفو و بخششی
محتاجم به آدمـــــــــــی که بتواند
اندکی از تنهایـــــــــــــــــــی هایم را
از احساسات بی غل و غشم را
درک کند...
محتاجم !
*
دلم گرفت
از آدمهایی که معنای حقیقی عشق را از یاد برده اند .......
گرچه آنها هم چون من به خودشان ظلم بزرگی کرده اند......
و به راستی که عظمت ظلم آنها بیش تر است....
عجب گرفتاری شدم با این دو راهی ها... !
همیشه در برزخ... !
اینه عاقبت کسی که از درخت ممنوعه سیب می چینه.