دوست!

بی دوست نشاید زنده بودن!

دوست!

بی دوست نشاید زنده بودن!

کیمیای سعادت غزالی

تقریبا یه هفته پیش بود که دنبال کتاب بودم،کتابی درمورد شناخت خود و حق! 

بعد از قرآن به کتابای جالبی برخوردم! 

یکی از اون کتابا کتاب کیمیای سعادت غزالی بود! 

"...

بدان که کلید معرفت خدای تعالی، معرفت نفس خویش است و برای این گفته اند: (من عرف نفسه فقد عرف ربه) و در جمله، هیچ چیز به تو نزدیکتر از تو نیست: چون خود را نشناسی، دیگری را چون شناسی؟ و همانا گویی:( من خویشتن را شناسم) و غلط می کنی، که چنین شناختن، کلید معرفت حق را نشاید، که ستوران از خویش، همین شناسند که تو از خویشتن: این سرو و روی و دست و پای و گوشت و پوست ظاهر بیش نشناسی، و از باطن خود، اینقدر شناسی که چون گرسنه باشی، نان خوری، و چون خشمت آید در کسی افتی و چون شهوت، غلبه کند، قصد نکاح کنی، و همه ستوران، اندر این با تو برابرند.
پس تو را حقیقت خود طلب باید کرد تا خود تو چه چیزی و از کجا آمده ای و کجا خواهی رفت و اندر این منزلگاه، به چه کار آمده ای و تو را از بهر چه آورده اند و سعادت تو چیست؟ و در چیست؟ و شقاوت تو چیست و در چیست؟ 

...."


به نظرم حتما باید بخونمش! 

---- 

بعدا لینک دانلودشو میذارم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد