دوست!

بی دوست نشاید زنده بودن!

دوست!

بی دوست نشاید زنده بودن!

|-:

من با تو حدیث بی‌زبان گویموز جمله حاضران نهان گویم
جز گوش تو نشنود حدیث منهر چند میان مردمان گویم
در خواب سخن نه بی‌زبان گوینددر بیداری من آن چنان گویم
جز در بن چاه می ننالم مناسرار غم تو بی‌مکان گویم
بر روی زمین نشسته باشم خوشاحوال زمین بر آسمان گویم
معشوق همی‌شود نهان از منهر چند علامت نشان گویم
جان‌های لطیف در فغان آیندآن دم که من از غمت فغان گویم

 

مولانا 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد